امروز پنج شنبه 1403/01/09
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

دکتر برهان غلیون استاد جامعه شناس در دانشگاه سوربُن پاریس، در آثار و سخنان خود به این دیدگاه تمایل دارد که علوم انسانی‌اسلامی با روش تجربی ناسازگاری دارد و  کارآمد نیست.
در بررسی و نقد دیدگاه امثال غلیون باید توجه داشت که پس از تحولات و تغییرات تدریجی که طی چندین سده در جهان غرب رخ داد، روش تجربی،[۱] به عنوان تنها روش معتبر در حوزۀ معرفت مطرح شد.[۲] نفوذ تدریجی این نگرش در جهان اسلام نیز سبب گردید برخی از نویسندگان و اندیشمندان مسلمان همچون غلیون به این نتیجه برسند که چون نمی‌توان در فرآیند اسلامی کردن علوم، از این روش استفاده کرد، بنابراین نباید انتظار داشت نظریۀ تأسیس علوم اسلامی جدید به سرانجامی قابل قبول بیانجامد.

اخیرا آیت الله علی اکبر کلانتری مدیر پژوهشکده علوم انسانی اسلامی آیت الله حائری شیرازی (ره) در کتاب خود با عنوان «درآمدی بر مبانی، اصول و منابع تولید علوم انسانی اسلامی» دیدگاه دکتر غلیون را در این زمینه به چالش کشیده و نقد می کند. 
ایشان در ابتدا دیدگاه غلیون را مطرح کرده و سپس به بیان نقد خود می پردازند:

دیدگاه دکتر غلیون:

“نظریۀ اسلامی کردن علوم، اگر به معنای جایگزین کردن علوم اسلامی به جای علوم غربی یا ساخت روش علمی نوینی که معارف علمی را به جای رو آوردن به طبیعت تجربه، از تأمل در متون دینی بر گیرد یا به معنای رام کردن تجربۀ علمی در برابر مقدمات دینی و معارف یقینی باشد، نمی‌تواند به هیچ کارکرد مثبتی بینجامد. تحول علم به معنای جدید آن، تنها در صورتی است که ذهن پژوهشگرِ طبیعت و واقعیات عینی، از هر گرایش تقدیس‌گر و هر ایمان پیشینی مستقل باشد و نیز تنها در صورتی است که تجربه، معیار قضیۀ پذیرفته شده یا هر فرضیه و ایده‌ای باشد.”[۳]

وی می‌افزاید: “قدرت تجربۀ علمی ـ بر خلاف تجربۀ دینی ـ از پذیرش معارفی ناشی می‌شود که تابع خطا و صواب و بنابراین تابع بررسی عقلی مطلق و نا محدود و باز بینی عقلی و تجربی در هر زمان و مکان است. تنها این نوع معارف است که می‌تواند رشد یابد، نو شود و انباشت معارفی را محقق سازد که مطلوب توسعۀ تمدنی است.”[۴]

وی در ادامه بیان می‌دارد:

“مطلوب این نیست که برای غالب آمدن بر مشکلات سیاسی و اجتماعیِ برآمده از پیشرفت علم، روش علمی قربانی شود، بلکه مطلوب واقعی، نگریستن به حقیقت و فایدۀ علمِ مطلوب ورای تأثیرات جانبی آن بر نزاع اعتقادی و سیاسی است، یعنی پیدایی علمی که از واقع‌گرایی، بی‌شائبگی و صدق بیشتری برخوردار باشد... مطلوب ما، افکندن علم معاصر در دریا با این لحاظ که علم غربی است، نمی‌باشد، بلکه مقصود دور ساختن هستۀ روش علمی و فنّاوری‌های علمی از محیط، قلمرو، فضای اعتقادی و تاریخی خاص آن است تا امکان حاصل‌خیزی و رونق آن، تجدید و احیا شود.[۵]

 

بررسی و نقد

همان‌طور که مشاهده می‌گردد، دیدگاه مذکور، بازتاب برداشت‌های گویندۀ آن از “علم”، “علوم اسلامی”، “روش علوم اسلامی” و “جایگاه تجربه در این علوم” است. وی بسان یک پوزیتیویست افراطی، تنها آن دسته از معارف را علمی، معتبر، واقع گرا، و قابل عرضه می‌داند که قابل سنجش با معیار تجربه باشد و از سوی دیگر بر این باور است که علوم اسلامی، بیگانه با تجربه و ناسازگار با آن است. برداشت‌هایی که نادرستی آن‌ها، با آن چه که در تعریف علم بیان گردید و با توضیحاتی که در تبیین علوم اسلامی و نیز روش این علوم و جایگاه تجربه در آن بیان خواهد شد، روشن می‌شود. بر اساس تصور وی، بررسی‌های محدود عقلی و تجربی، که در طبیعت علوم تجربی غربی است در ناهمگونی دائم با معارف یقینی و جزمی دین است و حال آن که از نگاه ما، عقل به مفهوم وسیع آن ـ که شامل عقل تجربی نیز می‌شود ـ از منابع استنباط علوم اسلامی است و می‌تواند پا به پای منابع نقلی، مدد رسان تولید علم در عرصه‌های گوناگون باشد و بر خلاف تلقی افرادی هم‌چون برهان غلیون که بهره گیری از روش تجربی و استفاده از اموری مانند مشاهده، مصاحبه و... از ابداعات دانشمندان غرب و از مختصات علوم جدید است، دانشمندان مسلمان، از این امور غافل نبوده‌اند و از گذشتۀ دور و متناسب با نیازهای علمی خود از آن‌ها بهره گرفته‌اند. برای نمونه جغرافی دان مسلمان، محمد بن احمد مَقدسی (م حدود ۳۸۵ ق) در ابتدای تألیف ارزشمند خود می‌نویسد:

“من هنگامی توانستم آن را گرد آورم که کشورها را گشتم، به اقلیم‌های اسلام درآمدم، دانشمندان را دیدم، شاهان را خدمت کردم، با قاضیان نشستم، بر فقیهان خواندم، با ادیبان و قاریان و محدثان آمد و شد کردم، با زاهدان و صوفیان در آمیختم، در مجلس‌های دانش‌سرایان و اندرزگران اندر شدم، در شهرها بازرگانی کردم، با مردم معاشرت نمودم، در راه‌ها دقت کردم تا آن‌ها را شناختم، اندازۀ اقلیم‌ها را به فرسنگ‌ها دانستم و مرزها را گشتم و با دقت نوشتم، به شهرک‌ها در آمدم تا هر یک را شناختم، از مذهب‌ها جست‌وجو نمودم تا آن‌ها را بدانستم، در زبان‌ها و رنگ‌ها دقت کرده آن‌ها را مرتب نمودم... راه‌ها را برشمرده، هوا را آزمودم، آب را وزن کردم، رنج بردم، مال مصرف کردم...”[۶]

و پیش از مقدسی، ابن واضح یعقوبی (م حدود ۲۹۰ ق) دربارۀ استفاده از روش پرسش و مصاحبه در پژوهش‌های خود می‌نویسد:

“در عنفوان جوانی و هنگام سال گشت سن و تندی ذهنم، به دانستن اخبار بلاد و مسافت میان هر سرزمین تا سرزمین دیگر علاقمند بودم و در پی آن رنج بردم، چه در آغاز جوانی پا به سفر نهادم و سفرهای من پیوسته گشت و دور ماندنم (از وطن) ادامه یافت، پس چنان بودم که هر گاه به مردی از آن بلاد برخوردم، وی را از وطنش و شهرش پرسش نمودم... تا آن جا که از پوشاکشان پرسش می‌کردم... و هم از کیش‌ها و عقاید و گفتارهای آنان و کسانی که بر آن جا دست یافته‌اند و آنان که در آن جا سروری دارند... پس گزارش‌های هر کسی را که به راست گویی او وثوق داشتم، می‌نگاشتم، و به پرسش گروهی پس از گروهی یاری می‌جستم...”[۷]

بنابراین هیچ‌گاه تأکید ما بر امکان بلکه ضرورت تبیین و ارائۀ علوم انسانی‌اسلامی، ملازم با نفی مطلق یافته‌ها و دست آورد‌های تجربی دیگران و اختصاص دادن تولیدات آنان به خودشان نیست و بر همین اساس، نادرست بودن تعبیر ذیل از غلیون دربارۀ شاخص اندیشۀ اسلامی روشن می‌شود: “نفی مجموعه معارف علمی موجود و تلقی آن‌ها به عنوان علم غربی که به جوامع تولید کنندۀ آن اختصاص دارد و تلاش برای تولید معارف علمی تازه که به مسلمانان اختصاص داشته و از واقعیات زندگی آنان یا از میراثشان یا از هر دوی آن‌ها برگرفته شده باشد.”[۸]

 

پانوشت ها:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]- Empirical Approuch

[۲]ـ ر.ک: سوزنچی، معنا، امکان و راه کارهای تحقق علم دینی، ص۹۸

[۳]ـ ر.ک: کافی، دین و علوم اجتماعی، ص۱۵۷

[۴]ـ ر.ک: همان، ص۱۵۸

[۵]ـ ر.ک: همان

[۶]ـ مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، صص ۲ ـ ۳

[۷]ـ یعقوبی، البلدان، ۱ ـ ۲

[۸]ـ ر.ک: کافی، دین و علوم اجتماعی، ص ۱۶۷

نظر شما

captcha