امروز جمعه 1403/01/31
Skip to main content
×

هشدار

اجزای کامپوننت را به یک آیتم منو اختصاص بدهید

منشورات پژوهشکده

میراث استاد

مسیر انقلاب ما با مسیر عالم مدرن یکی نیست؛
این می خواهد دنیا را دینی کند در صورتی که آن می خواهد دین را دنیوی کند؛
این ملکوتی و قدسی به عالم نگاه می کند و آن دیگری نگاه سکولاریستی دارد؛
این می خواهد ملکوتیان و قدسیان و انبیاء و اولیاء در دنیا راه را نشان دهند اما آن می خواهد همه این ها را کنار بگذارد.
منبع: کتاب تحول علوم انسانی
من چیزی مهمتر از این مطلب نداشتم که به شما بگویم:
حیات، این نیست که امروز داریم و این ها مشکلاتی نیست که با آن دست به گریبان هستیم. رنج این نیست که امروز می کشیم و تلخی، این نیست که امروز می چشیم. دشواری این نیست که ما می بینیم ... اگر تلخی است، تلخی پس از مرگ است و اگر رنجی هست، رنج آنجاست و اگر لذتی هم انسان بچشد، لذت این جهانی، لذت نیست؛ بلکه لذت آنجاست. چرا هنگامی که چاره از دست رفت، انسان متوجه مسئله شود؟ مسئله ای به این مهمی را چرا هنگامی بفهمیم که نتوانیم حل کنیم؟!
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳
ایمان رسمی که برای حرکت از ظلمت به نور لازم است با ایمان اسمی تفاوت دارد؛
با ولایت تحقق می یابد و ولایت، با علوم انسانی - اسلامی است.
البته وقتی علوم انسانی - اسلامی و اقتصاد اسلامی استخراج گردد و قوانین اسلامی بر مبنای آن وضع شود، قوه مجریه باید بر همان اساس عمل کند، که تا آن مرحله راهی دراز در پیش است.
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳
الان جنگ در مراکز علمی واقع می شود؛
و خطرش همینجاست یعنی مراکزی که محل نشر و ترویج علوم انسانی غرب است ... ما در عصری هستیم که آمریکا، اروپا و کلا غرب می گویند: خود خلق باید ببیند چه کار کنند ... مراجع تقلید ما نماز، روزه، حج و جهاد را می نویسند ولی آنان اقتصاد و علوم تربیتی و سیاست و مدیریت و .. را تنظیم می کنند.
دوماهنامه تربیتی اخلاقی خلق، شماره ۶۲ و ۶۳

صوت

ویدئو

تصاویر

آثار استاد

بیشتر
کتاب

تفکر

  • سال نشر: ۱۳۹۷
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحه: ۹۶
  • شابک: 978-600-441-139-4
  • ناشر: دفتر نشر معارف
معرفی کتاب

بســیاری شــاید ســردار حســین نجات را به عنوان یک چهره امنیتی بشناســند اما کمی جستجو در سوابق ســردار نشــان می دهد که او نه تنها فراز و فرودهای سیاســی  دهه هــای ۵۰ و ۶۰ را از نزدیــک درک کــرده اســت بلکــه در دل آن اتفاقــات هــم بــوده و تحلیل خوبــی از  آنها ارائه می دهد. آشــنایی ســردار با مرحــوم آیــت اللــه حائری به ســال ۱۳۵۱ و کلاسهای مســجد شمشــیرگرها باز می گــردد که در آن زمــان علاقمند به مرحــوم آیت الله حائری می شــود و پــس از یــک دوره جدایــی (بــه دلیــل پذیرش در یکی از  دانشــگاه های تهران) از ســال ۱۳۵۴ تا پایان عمر آقای حائری، رابطه خوبی با ایشــان داشــته اســت.

بســیاری شــاید ســردار حســین نجات را به عنوان یک چهره امنیتی بشناســند اما کمی جستجو در سوابق ســردار نشــان می دهد که او نه تنها فراز و فرودهای سیاســی  دهه هــای ۵۰ و ۶۰ را از نزدیــک درک کــرده اســت بلکــه در دل آن اتفاقــات هــم بــوده و تحلیل خوبــی از  آنها ارائه می دهد. آشــنایی ســردار با مرحــوم آیــت اللــه حائری به ســال ۱۳۵۱ و کلاسهای مســجد شمشــیرگرها باز می گــردد که در آن زمــان علاقمند به مرحــوم آیت الله حائری می شــود و پــس از یــک دوره جدایــی (بــه دلیــل پذیرش در یکی از  دانشــگاه های تهران) از ســال ۱۳۵۴ تا پایان عمر آقای حائری، رابطه خوبی با ایشــان داشــته اســت.

ســردار نجــات در ایــن گفــت و گو از مرحــوم آیت الله حائری بی پرده ســخن گفته و پیرامون مســائل مهمی چون نگاه ایشــان به تشــکل و مخالفت اش با حــزب جمهــوری اســلامی، ســازمان مجاهدیــن انقــلاب اســلامی، مقابلــه بــا  جریانهــای التقاطــی در  ســالهای قبــل و پــس از انقــلاب اســلامی ،دلیــل عذرخواهــی آیــت اللــه حائــری از آقای خاتمــی، ریشــه  مخالفتها با ایشــان در شــیراز و... مطالبــی را به میــان آورده اســت که مشــروح آن را  در ادامه می خوانید.

 

*جنابعالی از كســانی بودیــن كه از دوران جوانی پای جلســات مرحوم آیت الله حائری شــركت میكردید، آیا با توجه به آشــنایی قبلی به جلســات ایشان در مسجد شمشیرگرها می رفتید؟

خیر! من به واســطه یکی از دوســتانم در آن جلسات شرکت می کردم. از یک طرف توفیق نداشتم که نماز ایشان را بروم از طرف دیگر هر کسی را به آن جلسات راه نمی دادند و افراد انتخاب می شدند .

تــا آنجا که بــه ذهــن دارم، محتوای جلســات هم اخلاقی بــود و در آنجایی که به ظلــم و دیکتاتوری می رسیدند، به رژیم اشاره های مستقیم و غیرمستقیم می کردند. نکته دیگری که در آن جلسات مطرح می شد خاطرات ایشان از زندان بود که گاهی از آن ایام نکاتی را بر زبان می آوردند.

* چه عواملی موجب شد كه جلسات مرحوم آقای حائری در فضای آن روزهای شیراز در بین جوانان با استقبال روبرو شود؟

مرحوم آقای حائری خصوصیات مختلفی داشتند که در نهایت به اســتقبال جوانان از ایشان ختم می شود یکی از آنها «حر بودن» آقای حائری و مقابله ایشــان با جریان های انحرافی بود. به یاد دارم که همان موقع و در سال های پیش از پیروزی انقلاب، انجمن حجتیه برای ورود افراد به انجمن شــرط کــرده بود که نباید اعضا به مسائل سیاسی ورود کنند.

ایشــان با شــنیدن این موضوع، بزرگ انجمن حجتیه )آقای مجدی( را خواســتند و بــه او گفتند که یا این شــرط را برای ورود افراد برمی دارد یــا اینکه به همه جوانان توصیه مــی کند که از ورود به انجمن حجتیه خــودداری کنند! که آقای مجدی هــم در نهایت آن شرط را برداشتند. جسارت ایشان در این رابطه واقعا تحســین برانگیز بود و از آنجایی کــه انجمن حجتیه در آن زمان به عنوان یک تشــکیلات مذهبی شناخته  می شــد، چنین برخوردی با آنها کار آسانی نبود.

* ارتباط شــما در زمان دانشجویی با مرحوم آقای حائری به چه ترتیبی بود؟

من در ســال 1351 برای ادامه تحصیــل و گذراندن ایام دانشــجویی به تهران آمــدم و از این زمان تقریبا ارتباطی با ایشــان نداشــتم. ضمن آنکه مرحوم آقای حائری در آن ســال ها به قم آمده بودند و در مدرســه حقانی تدریس می کردند بنابراین در این مقطع ارتباط بین ما برقرار نبود.

تا اینکه از حدود سال 1354 تا سال پیروزی انقلاب ،من برای درس هایی نزد آقا ســید منیرالدین حســینی الهاشمی(برادر همسر آقای حائری) می رفتم در یکی از همان جلســات، مجددا آقای حائری را دیدم و در آنجا متوجه شدم که ایشان تحت تعقیب قرار دارد و به حالت مخفی در آنجا حضور پیدا کرده است. در آن جلســه حدود نیم ساعتی پس از اتمام کارها با ایشان گفت و گویی داشــتیم و در آن گفت وگو نصیحتی به من کردند که هنور آویزه گوش من است .

* چه نصیحتی؟

خب در آن جلسات آقا سید منیرالدین برای ما صحبت مــی کردند و مدعی بودند که ســخنان ایشــان را در جای دیگــری پیدا نخواهیم کرد. آقای حائری هم که متوجه این موضوع شــده بود به ما گفت که «شما نزد اســتاد خوبی آمده اید؛ آقا منیرالدین شناخت خوبی از مارکسیســم دارد اما متوقف در ایشان نشوید!» ما اساســا برای نقد مارکسیسم نزد آقا ســید منیرالدین رســیده بودیم. ما در آنجا درس گرفتیــم که متوقف در یک نفر نشــویم و اینگونه نشــود که یک استاد را سرلوحه کار خودمان قرار دهیم و هر کسی که حرفی مقابــل او زد را انحرافــی بدانیم. ایــن برای ما درس بسیار مهمی بود.

*  رشته تحصیلی شما علوم انسانی بود؟

خیر! من رشــته مهندســی می خواندم اما آن سال ها اوج موضوعــات مرتبط با مارکسیســم و بحث تغییر ایدئولوژی ســازمان مجاهدین خلق بود که آن بیانیه معروف خودشــان )بیانیه تغییــر مواضع( را دادند و اعلام کردند که ما هر چه پوستین 1400 ساله اسلام را وصله زدیم، از جای دیگر پاره شــده و اســلام را مکتب مبارزه نیافتیم و مارکسیســم شدیم.

بعــد از ایــن بیانیــه، در جریــان دانشــجویی، این بحث شــد که چرا این گروه مبــارز تغییر ایدئولوژی دادند؟ حتی به خاطــر دارم زمانی که رژیم طاغوت برخــی از آنهــا را دســتگیر کــرده بــود، روزنامه ها تیتــر زده بودنــد که «مارکسیســت های مســلمان» دستگیر شدند! در آن زمان سوال های متعددی در رابطه با ارتباط میان اسلام و مارکسیسم مطرح بود که برای دریافت پاسخ به این سوال خدمت آقا سیدمنیر الدین  می رسیدیم  .

*به نظر می رســد كه مرحوم آقای حائری توانایی خاصی در شناخت  جریان های مختلف فکری و تفاوت قائل شدن میان آنها داشتند!

بلــه! دقیقا همینطور بود. ایشــان شــناخت خوبی از مکاتب مختلف داشتند و در مقابل انحراف و التقاط- چه شــرقی و چه غربی آن- می ایستادند .

از جملــه اولین افرادی که در این رابطه صحبت کرد ،شــهید مطهری بود که در حاشیه کتاب اصول و روش رئالیسم به نقد مکاتب لیبرال و مارکسیسم در موضوع شناخت پرداخت و پس از ایشــان هم شهید بهشتی ســخنرانی هایی در این رابطه داشــتند. علاوه بر این افراد، مرحوم آقای حائری هم به نقد موضوع شناخت از دیــدگاه مکاتب لیبرال و مارکسیســم می پرداختند که بسیار مفید بود .

آقــای حائــری فردی بود کــه مبانی فکــری مکاتب را مــی شــناخت و عــلاوه بــر آن با نیازهای نســل جــوان در همیــن رابطــه آشــنا بــود و بنابرایــن به صــورت مناســبی در این گونه مســائل ســخنرانی مــی کــرد. البتــه محــور صحبت هــای مرحــوم آقــای حائری، مســائل «انســان شناســی» بود که شــامل تدریس ایشــان برای واحد خواهران مدرسه حقانــی و ســایر گروه هــا بــود1 که ضمن تشــریح مســائل مربــوط بــه انســان شناســی، تفاوت های مکاتــب اســلام، لیبرالیســم و مارکسیســم را بــر  می شمردند .

* فقط جزوات را می خواندید یا در كلاس های ایشان هم شركت می كردید؟

نه! من در کلاس ها شــرکت نمی کردم بلکه جزوات ایشــان را می خوانــدم که عمدتا مباحــث مربوط به انسان شناسی را در مدرســه حقانی و برای خواهران مطرح کردند. کما اینکه درس های اســتاد مطهری و شــهید بهشــتی را هم در قالب جزوات تدوین شده دنبال می کردم .

خصوصیت مهــم مباحث آقای حائــری این بود که مسائل مربوط به نسل جوان را- چه در سال های پیش از پیــروزی انقلاب و چه پــس از انقلاب- به خوبی می شــناختند و همانها را به بحث می گذاشتند.

بــرای نمونه در ســال های پس از پیــروزی انقلاب اســلامی، دانشــگاه ها محــل برخــورد اندیشــه ها بــا یکدیگر شــده بــود و گروه هــای مختلفی چون مارکسیســت ها، مجاهدیــن و طرفــداران بــازرگان (به عنــوان طرفداران نظریه های لیبرالی) نظر خود را مطرح می ســاختند که در اینجا حضور افرادی چون مرحوم آقای حائری بسیار موثر بود .

ایشــان همــه این مکاتــب را به صورت اســتدلالی رد مــی کــرد و همیــن موضــوع موجــب شــد که قبــل از انتصــاب ایشــان به مقــام امامــت جمعه شــیراز، بــه عنوان یــک شــخصیت دانشــگاهی و علمــی شــناخته شــوند و مانند افرادی چــون آقای رحیــم پــور ازغــدی کــه ایــن روزهــا در محافل دانشــگاهی از آنها دعوت می شــود، از آقای حائری هم در جلســات مختلف دانشجویی دعوت به عمل می آمد. ایــن را هم در نظر بگیریــم که در آن زمان حساســیت بالایی برای دعوت از چهره های انقلابی وجود داشــت و انجمن های اســلامی برای دفاع از مکتب امام خمینی)ره( و انقلاب اسلامی هر کسی را به دانشگاه دعوت نمی کردند. از آنجایی که شخصیت مهمی چون شــهید مطهری را زود از دســت دادیم و  شهید بهشتی هم درگیر کارهای اجرایی شده بود، از کسی مانند آقای حائری دعوت می شد و در این حد ایشان را قبول داشتند.

*خود شما در آن زمان در كدام گروه فعالیت داشتید؟

مــن در آن زمــان در ســازمان مجاهدیــن انقلاب اســلامی حضــور داشــتم. مــا در آن زمــان از آیت الله راستی کاشانی تقاضا کرده بودیم که یک نفر را به عنوان اســتاد اخلاق به ما معرفی کنند و انتخاب این استاد اخلاق هم برای سازمان مجاهدین کار بسیار سختی بود چرا که سازمان متشکل از نیروهای انقلابی بود که در زمینه های مختلــف حکومتی حرفی برای گفتن داشتند و طبیعتا هر کسی را به عنوان استاد اخلاق  نمی پذیرفتند و از این جهت کار برای ایشان سخت بود. در نهایت آقای راســتی کاشانی هم آقای حائری شیرازی را به ما معرفی کردند.

* رابطــه آقای حائری با نیروهای ســازمان مجاهدین انقلاب چگونه بود؟

در آغاز همکاری ایشــان با ســازمان، یک مشــکل مهــم وجــود داشــت و آن هــم اینکــه مرحــوم آقای حائری اساســا با تحزب مشــکل داشــتند! آن زمان حزب جمهوری اســلامی و سازمان مجاهدین انقلاب (نه ســازمان دهه 70 به بعد) دو تشکل مهم بودنــد که به دفاع از انقلاب مــی پرداختند اما آقای حائری معتقد بودند که اگر کســی وارد حزب شــود ،تفکر حزبــی او بر تفکر حکومتــی اش می چربد و اگر فــرد ناچار بــه انتخاب میان دســتور حزب و یا حکومت شــود، تصمیم حــزب را انتخاب می کند و این مطلوب نیســت. البته شــهید بهشتی این موضوع را در حــزب جمهــوری حــل کرده بود امــا مرحوم  آقــای حائــری آن مبانــی را قبــول نداشــت. برای مثــال تحلیــل آقــای حائــری در ماجــرای حضور بنــی صــدر در انتخابــات و عــدم حمایــت  حــزب جمهوری اســلامی از او، ایــن بود که چون  بنــی صدر در حزب جمهوری نیســت، حزب از او حمایت نمی کند.

 

* در ماجــرای بنی صدر، آقای حائری از او حمایت كرد؟

در آن ماجرا بین نیروهای انقلاب اختلاف نظر پیش آمد و از یک طرف حزب جمهوری اسلامی از او حمایت نکرد و از طرف دیگر اکثریت جامعه روحانیت مبارز از بنی صــدر حمایت کردند اما دقیقا به خاطر ندارم  آقای حائری چه موضعی گرفتند.

*بالاخره ماجرای دعوت شما از آقای حائری به كجا رسید؟

ما برای دعوت از ایشــان به همراه یکی از دوستان به منزل محل اقامت ایشــان در نارمــک رفتیم و حدود سه چهار ســاعتی هم بحث کردیم که نخستین ایراد آقای حائری همان موضوع تشــکل و حکومت بود که ما هم برای قانع کردن ایشــان، بیانیه های خودمان را نشان دادیم .

ایــراد دیگر آقــای حائری به مــا این بــود که چون بنــی صــدر عضــو ســازمان نیســت از او انتقــاد می کنیم اما با افراد دیگر با همان اشتباه مشابه کاری نداریم که ما هم پاسخ دادیم آن افراد را در چارچوب نظام و ولایت فقیه می بینیم و برای همین نیازی نیست که در این شــرایط به آنها انتقاد کنیم.

با وجود همه این ها، آقــای حائری دعوت ما را قبول کردند و چند جلســه ای هم آمدند اما بعدها به دلیل برخی مواضع ســازمان، جلســات اخــلاق خود را تعطیل کردند.

در آن زمــان افــرادی چــون بهــزاد نبــوی،  محسن آرمین، الویری و... به عنوان تابلوی سازمان شــناخته می شــدند و مواضــع آنها موجــب برخی اختلافات در دل ســازمان هم شــده بــود که همین قبیل موضوعات باعث شــد آقــای حائری جمع ما را ترک کند.

* آن موارد اختلافی چه بود؟

همانطور که گفتم ایشان مبانی تحزب را قبول نداشتند و علاوه بر این با این دیدگاه وارد جلسات شدند که بر روی اعضای سازمان تاثیر اخلاقی بگذارند که دیدند آن تاثیرگذاری مد نظر را ندارند و به همین دلیل رفتند و رابطه خودشان را با ما قطع کردند.

* احتمــالا پــس از این  اتفاقهــا بود كه آقای حائری تقریبــا تهران را ترک كردند و به شیراز رفتند. به نظر شــما ایشان به عنوان امام جمعه چه  ویژگیهایی داشتند؟

به نظر من مرحوم آقای حائری در این جایگاه همچنان روشــنفکری خود نسبت به مســائل را حفظ کردند .بــرای مثــال در آن زمان ســمیناری با عنــوان «ائمه جمعه جهان اســلام» در تهران برگزار می شد که در آن علاوه بر ائمه جمعه سراســر کشــور، ائمه جمعه سایر کشــورها که انقلاب اسلامی را قبول داشتند نیز حضور داشتند و افرادی در سطح آیت الله خامنه ای و حجــت ا لاسلا م ها شــمی د رآ ن ســخنرا نی می کردند. در این سمینار حدود ده کمیسیون تشکیل شــده بود که معمولا آقای حائری ریاست یکی از این کمیســیون ها را بر عهده داشتند و این هم بدان علت بود که ایشــان به چند زبان مســلط بودند و خودشان بــه زبان های مختلف برای افراد صحبت می کردند و من به واسطه مســئولیتی که آن زمان در سپاه داشتم ،از نزدیک شــاهد توانمندی ایشان در سخن گفتن به زبان های مختلف بودم.

به نظرم همین دلیل به اضافه سابقه مبارزاتی و انقلابی ایشان کافی بود که آقای حائری مناسب ترین فرد برای تصدی امامت جمعه شــیراز پس از شــهید دستغیب باشــند و کســی نمی تواند به همیــن راحتی در این موضوع اشــکال وارد کند. افرادی مانندآیت الله علی محمد دســتغیب و آیــت الله علی اصغر دســتغیب هم سابقه مبارزاتی داشــتند اما سابقه مبارزاتی آقای حائری واقعا بیش از همه بود.

عــلاوه بر این همانطور که گفتــم در مجامع علمی و دانشگاهی، آقای حائری را به عنوان یک فرد روشنفکر قبول داشتند و دانشگا ههایی مانند دانشگاه اصفهان ،تهران و... از مدعوین همیشــگی ایشان بودند.

امــا متاســفانه بــا وجود ایــن همه مزیــت، پس از انتخاب ایشــان به عنوان امام جمعه از ســوی برخی افراد برخورد مناســبی با ایشــان نشد و برخی تصور  می کردند پس از شــهادت آیت الله دستغیب حتما باید یک نفر از خاندان ایشــان، جایگزینش شود اما نظر امام خمینی)ره( چیز دیگری بود.

همین اختلاف باعث شــد که تعــدادی از بچه های مســجد آتشــی ها که امروز به مســجد قبــا معروف اســت در اولیــن و یا دومیــن نماز جمعه ایشــان با لنگه کفش از آقای حائری اســتقبال کنند. اما جالب اینکــه برخورد آقــای حائری کاملا جذبــی بود و با آنها کاری نداشــتند. از جملــه اقدامات جالب آقای حائری این بــود که هر هفته در یک مســجد حاضر می شدند و پشت سر امام جماعت همان مسجد نماز می خواندند که تاثیر فراوانی بر ایجاد وحدت داشت .گاهــی اوقات هم همان ائمــه جماعت را در به نماز جمعه دعوت می کرد و پــس از خواندن نماز جمعه نماز عصــر را به آن فرد واگذار مــی کرد.تقریبا همه ائمه جماعت از این اقدام حمایت کردند به جز علی محمد دســتغیب که متاســفانه همین رویه ادامه پیدا کــرد. البته این را هــم بگویم که به نظرم ریشــه این اختــلاف به ســال های پیش از پیــروزی انقلاب باز می گردد و عمده افراد حاضر در مســجد آتشی ها از «جنبش مســلمانان مبــارز» بودند یعنــی طیفی که اطراف دکتر پیمان بودند. بعدها هم مشخص شد که برخس از افراد همیــن جریان با بیت آقای منتظری و افرادی چون سید هادی هاشمی(داماد آقای منتظری و برادر سید مهدی هاشمی) در ارتباط بوده اند.

یــک زمــان هــم مرحــوم دکتــر نجابت بــه همراه حاج آقای دستغیب خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و گفتنــد که ما راجــع به آقای حائــری فلان خواب (منفــی) را دیدیم که امام هم در پاســخ به آنها گفت که مگر ما با خواب و رمل و اسطرلاب کشور را اداره می کنیم که الان این کار را انجام دهیم؟! مع الاسف همیــن رویکرد حتی بعد از فوت امام خمینی(ره) نیز ادامه پیدا کرد و پایان نیافت  .

* اگر بخواهید چند ویژگــی مهم از مرحوم آیت حائری ذكر كنید، به نظر شما كدام موارد از آنها ارجحیت بیشتری دارد؟

به نظرم مهم ترین ویژگی شخصیتی ایشان ساده زیستی بــود که این ویژگی چه در دفتر و چه در منزل ایشــان به وضوح دیده می شــد. ایشان با حداقل امکاناتی که یک روحانی مــی تواند با آن زندگی کنــد، اکتفا می کرد و هرگز به سمت تجملات نرفت.

ایشــان حتی از انجام کارهای نازل هم ابایی نداشــت و بعضــا دســت بــه کارهایی می زد که شــاید کســی بــاور نکنــد. یکــی از دوســتان تعریف مــی کرد که ایشــان در حــال ســفر از یک شــهر به شــهر دیگری بودنــد، در میــان راه که برای اســتراحت می ایســتند متوجه می شــوند که ســرویس های بهداشــتی گرفته و بــا دیدن ایــن موضوع خودشــان عبا و عمامــه را کنار مــی گذارنــد و با دســت راه ســرویس بهداشــتی را بــاز مــی کننــد.  وقتــی هــم کســی از ایشــان می پرســید آیا از این کار بدتان نیامد؟ پاسخ دادند: نه! اینکــه کار مردم راه بیفتد چه عیبی دارد.

مردمی بودن از دیگر ویژگی هــای مرحوم آقای حائری بود؛ ایشــان ضمن ارتباط گســترده با اقشــار مختلف مردمی، خیلــی راحت به همه وقت می دادند و اینگونه نبود که نیاز باشــد کسی برای دیدن شان چند ماه وقت بگیرد. مرحوم آقای حائری حتی در خانواده خودشــان هم این چنین رفتار می کردند. ما یک نسبت خانوادگی دور با ایشان داریم و در یکی از مهمانی های خانوادگی دیدم که آقای حائری یک تفنگ ساچمه ای آوردند و بین خانمها و آقایان به صورت مجزا مســابقه برگزار کردند و جالب اینکه هم در بین خانم ها و هم در بین آقایان خودشــان برنده شدند. ایشان حتی در مهمانی های فامیلی هم به راحتی با همه رابطه برقرار می کردند.

یکی دیگر از خصوصیات ایشان این بود که از نهادهای حاکمیتی و حکومتی در هر شرایطی حمایت می کردند و با آنکه خط و جریان سیاســی مشــخصی داشتند اما از همه اســتانداران حمایت می کردند تا امورات مردم پیش برود.

اســتادی ایشــان در زمینه اخلاق از دیگر ویژگی های آن مرحــوم بود که در همه حالات حفظ می شــد و در همه جلسات خود موضوع اخلاق را مطرح می کردند .هنر خاص ایشــان هم در طــرح موضوعات اخلاقی ،آوردن تمثیل هــای بســیار جالب بود. بــه خاطر دارم که یک بار از ایشــان برای ســخنرانی در جمع خانواده پاســداران دعــوت کــرده بودیم، ایشــان مثال بســیار جالبی زدنــد و گفتند زن و شــوهر مانند دو چرخ یک دوچرخه هســتند کــه مرد باید در عیــن حال که رکاب مــی زند، با یک زنجیر زن را به خود وصل کند تا با هم حرکت کنند. اگر هم یک چرخ پنچر شــود، چرخ دیگر نمــی توانــد حرکــت کنــد و در زندگــی نیــز  زن و شــوهر بایــد در کنــار یکدیگــر حرکــت کنند .

تمثیــل آوردن هــم واقعــا هنــری مــی خواهــد کــه  آقای حائری به خوبی آن را داشت.

«نفوذناپذیــری» در برابــر اطرافیــان یکــی دیگــر از خصوصیاتــی بــود کــه در آقــای حائــری مــوج مــی زد و گاهــی اوقــات بــه افــراط نیــز کشــیده می شــد و اگــر کســی از اطرافیان چیــزی می گفت ،بــه ســختی آن را مــی پذیرفــت. بــرای مثــال یــک بار یــک انجمــن اســاتید دانشــگاه خدمت ایشــان رســیدند و قبــل از جلســه مســئول آن جمــع از حــاج آقا خواســته بود که در مورد اهمیت تشــکل هم صحبــت کنند اما آقای حائری نــه تنها این کار را نکرد بلکه در پایان جلسه باز هم بر اساس تفکر خودش کلی در مزمت تشکل و حزب گفت .

«ولایت پذیری» ایشان هم مثال زدنی بود به نحوی که اگر نظر خودشان بر خلاف نظر ولی فقیه )چه امام خمینی و چه مقام معظم رهبری( بود، به نظر ولی فقیه  می کرد. ایشان به طور قاطع در برابر هر التقاط و انحرافی می ایســتاد و با هیچ کس و در هیچ مقامی تعارف نداشت. این را هم بگویم که عذرخواهی که ایشان از آقای خاتمــی کردند، یــک کار اخلاقی بود نه اینکــه مبانی رفتاری و عملکــردی آقای خاتمی را پذیرفته باشند.

* آیا انتقادی هم به ایشان داشته اید؟

 بنده اگر انتقادی از ایشــان داشــته باشم اول این است که ایشان با وجود آنکه از سال 1360 مسئولیت امامت جمعه شــیراز را بر عهده داشتند اما اقدام به تاسیس یک حوزه علمیه بــرای تربیت طلاب نکردند. این در حالی بــود که افراد دارای انحراف )از خط امام و انقلاب( که اساســا صلاحیت تربیت طلبه نداشتند، حوزه داشتند و کار خود را می کردند.

آقای حائری به جــای این کار، وقت خود را برای طرح «فلاحت در بلاغت» گذاشــتند. اگرچه طرح بدی نبود اما به نظرم اولویت اول امام جمعه نباید می شــد .

نظر شما

captcha